فرهنگ امروز/ محمدمحسن راحمی : شیخ اشراق مثل سایر حکمای پیش از خود حکمت را به دو دسته نظری و عملی تقسیمبندی میکند و با وجود اینکه مانند دیگر حکمای اسلامی علوم اخروی و الهی و حکمت نظری را مقدم بر علوم دنیوی و حکمت عملی میداند اما از این علوم هم غافل نیست و در تقسیم حکمت مدنی به سه دسته خلقیه، منزلیه و مدینه در قسم آخر جایگاهی برای سیاست باز میکند.
هرچند سهروردی همچون فارابی که در باب سیاست مدن اهتمام جدی داشت و آثاری چون سیاستالمدینه، آرای اهل مدینه الفاضله و فصول منتزعه را نگاشت، بحث مستقلی پیرامون مدینهها ندارد اما ابتکارات و نوآوریهای او بهخصوص در بحث مربوط به ویژگیهای حاکم مدینه که مهمترین پرسش فلسفه سیاسی اسلامی است، قابل چشمپوشی نیست.
سهروردی حاجت و نیاز انسانها به یکدیگر را منشا شکلگیری جامعه و به تبع نظام سیاسی میداند و این نیاز و ضرورت رفع آن انسان را به سمت تاسیس شهرها و اقامه کردن مصالح وامیدارد. از نظر سهروردی ریاست از راه چیرگی نیست و هرگونه سیاست مبتنیبر قدرت و تزویر را نفی میکند.
شیخ اشراق موجودی که مظهر اسما و صفات خداوند بوده و به خلقت او آراسته شده است را انسان کامل میداند و معتقد است فردی که به این درجه از تعالی و قرب میرسد توان هدایت دیگران را خواهد داشت. او فاضلترین انسان را کسی میداند که نفس او عاقل به فعل شود یعنی صورت معقولات در وی به برهان یقینی حاصل شود و فاضلترین و کاملترین این افراد کسی است که به مرتبه نبوت برسد و بهترین پیامبران هم پیامبران مرسلی هستند که وحی آنها بر تمامی زمین بگسترد و بهترین و کاملترین آنها در دایره نبوت حضرت خاتمالانبیا(ص) است.
شیخ اشراق در آغاز مهمترین کتاب خود «حکمت الاشراق»، وارد بحث درباره رهبر و اقسام رهبر و رئیس جامعه میشود و طبق مبانی اشراقی خویش، شرایط کسی را که میتواند رئیس و مربی جامعه باشد بیان میکند. سهروردی بر پایه حکمت نوری و براساس اهمیتی که برای حکمت ذوقی (شهودی) قائل است ذوق معنوی را بر برهان و کشف را بر منطق و الهام را بر استدلال و دل را بر عقل برتری میدهد و به تقسیمبندی حکما با توجه به میزان تسلط به حکمت ذوقی (شهودی) و بحثی (استدلالی) میپردازد و حکومت مطلوب را شایسته حکیم متالهای میداند که هم در حکمت ذوقی و هم در حکمت بحثی در اعلی درجه ممکن باشد.
او در راس همه اینها امام یا قطب را مینشاند که در راس سلسلهمراتب روحانی است و زمین هیچگاه از وجود قطب یا انسان کامل خالی نبوده و نخواهد بود و طبعا ریاست دینی و دنیایی باید با او باشد. سهروردی باور دارد که «العالم ما خلاقط عنالحکمه، و عن شخص قائمبها، عنده الحجج و البیــنات و هو خلیفهالله فیارضه.» عالم هیچگاه از حکمت و از وجود کسی که دارای حکمت باشد و حجج و بینات خدا نزد او باشد، خالی نبوده است. چنین شخصی، خلیفه خدا در زمین است. او ادامه میدهد: «و هکذا یکون مادامت السماوات و الارض فان اتفـق فیالوقت، متـوغل فیالتاله و البحث، فله الرئاسه و هو خلیفهالله. ولا یخلو الارض، عن متوغل فیالتاله ابدا» و تا زمین و آسمان برپاست، چنین خواهد بود (و زمین از وجود چنین کسی خالی نخواهد ماند). پس در هر زمان اگر شخصی متوغل در تاله و بحث باشد، ریاست جامعه با اوست و او خلیفه خدا در زمین است و زمین هرگز از چنین انسانی، تهی نخواهد بود.»
سهروردی در ادامه مساله غیبت را هم مطرح میکند و مینویسد: «و لست اعنی بهذه الرئاسه التغلب، بل قدیکون «الامام» المتاله، مستولیا ظاهرا مکشوفا و قدیکون خفیا. و هو الذی سماه الکافه «القطب». فله الرئاسه و آن کان فی ایه الخمول. و اذا کانت السیاسه بیده، کان الزمان نوریا» اینکه میگویم ریاست با اوست، مقصودم حکومت ظاهری او نیست، بلکه گاه، «امامِ خدایی»، حکومتی آشکار و مبسوط الید تشکیل میدهد و گاه درنهایت پنهانی (غیبت)، به سر میبرد. این امام، همان کسی است که مردم او را «قطب زمان» (ولیعصر) مینامند. ریاست جامعه با این انسان است، اگرچه نشانی از او در دست نباشد. البته اگر این رئیس، ظاهر باشد و در راس حکومت قرار گیرد، زمان، زمان نورانی خواهد بود. او خلافت و ریاست را از آن کسی میداند که در معارف ذوقی سرآمد بوده باشد و از دانش ظاهری هم بیبهره نباشد؛ خواه مردم او را بشناسند و او را به قدرت رسانند و خواه نشناسند و او گوشهنشین باشد در هر دو صورت ریاست از آن اوست. شیخ اشراق رستگاری جامعه را در دستیابی به شعاع قدسی میداند و به همین خاطر است که در صورتی که تدبیر جامعه در دست چنین انسان کاملی باشد دوران را دورانی «نورانی» توصیف میکند و معتقد است که در غیر این صورت تاریکی و ظلمت همهگیر خواهد بود. فیلسوف اشرافی به صراحت، مساله «امام متاله» و حتمیت او را برای ریاست و تربیت جامعه مطرح میکند و ریاست را از آن او میداند، اگرچه پنهان باشد. اینکه «امام متاله» را حتی در زمان پنهانی، رئیس جامعه میداند تا حدود بسیاری منطبق با اعتقادات و جهانبینی شیعی است. در تفکر اعتقادی شیعه، ریاست جامعه، در عصر غیبت نیز با «امام عصر» است، ولیامر واقعی اوست، منتهی این ریاست و ولایت به دست نایبان عام سپرده شده است و از طریق نیابت عامه اعمال میشود.
تئوری قطب یا انسان کامل محملی برای بازشناسی آرای سیاسی سهروردی است؛ چراکه عصاره حکمت متالهانه و اشراقی او ظهور قطب یا خلیفه الهی است که در زمان حضور و ریاستش عالم نورانی و الهی خواهد شد.
درباره شیخ اشراق/ تقاطع معارف اسلامی با حکمت خسروانی و یونانی
شهابالدین سهروردی معروف به شیخاشراق بنیانگذار دومین مکتب فلسفی جهان اسلام به اسم مکتب اشراق سال 545 در سهرورد از توابع زنجان متولد شد. او در آغاز حکیمی مشایی بود؛ اما پس از آن به نقد حکمت مشا روی آورد و با تلفیق روش شهودی و استدلالی مکتب فلسفی اشراق را تاسیس کرد؛ مکتبی که از سه حوزه فکری حکمت خسروانی (ایران باستان)، حکمت یونانی و معارف اسلامی سرچشمه میگرفت. سهروردی در طول عمر کوتاه خود سفرهای بسیاری کرد و با مشایخ تصوف به گفتوگو نشست و سیروسلوک و ریاضت را در پیش گرفت و در آخرین سفرهای خود به شام رفت. در حلب، ملک ظاهر، پسر صلاحالدین ایوبی مجذوب و شیفته سهروردی شد و از او خواست در این دیار بماند. سهروردی در حلب به درس و بحث پرداخت و مهمترین اثر خود حکمتالاشراق را به پایان برد. در آنجا با علمای قشری درافتاد و در نهایت به جرم آنکه خلاف اصول دین سخن میراند به حکم صلاحالدین ایوبی به قتل رسید. هشتم مرداد روز بزرگداشت این حکیم ایرانی است.
منبع: فرهیختگان
نظر شما